آقای محمدرضا مستوفیان[1]میگوید:
با آقای محمدحسن محمدی در تبلیغات سپاه آشنا شدم. ابتدا به عنوان مسئول انجمن اسلامی دبیرستان شهید میرغفوریان مراجعه میکرد تا برای انجام امور تبلیغی در دبیرستان و سطح شهر امانات و ملزومات دریافت کند. بعد از مدتی انجمن اسلامی آنها تبدیل به گروه مقاومت شد و آقای محمدی که مسئولیت فعالترین گروه مقاومت شاهرود را به عهدهداشت، شب و روز آرام و قرار نداشت تا بتواند پیام انقلاب را به شهر و روستاها برساند و از سوی دیگر مشت منافقین را باز کند.
یکبار اردویی را در روستای الیکایی شاهرود برنامهریزی کرد که حدود صدنفر شرکت کننده داشت. این اردو 48 ساعته بود و محتوای آن را آموزشهای عقدتی، اخلاق و نظامی تشکیل میداد. شاهد بودم که در آموزش پرش از ارتفاع چقدر دقیق بود، به شرکت کنندگان میگفت این آموزشها در میدان نبرد کاربرد زیادی دارند و بایست آموختن آن به عنوان وظیفۀ شرعی تلقی گردد.
یک شب که در سپاه نگهبان بودم، ساعت 2 شب برای دریافت امکانات دیوار نویسی به آنجا آمد. به وی گفتم: مگه خواب نداری؟ درجوابم گفت: خواب بعداً فرصت هست.
در تاریخ 23 مرداد نیروهای حزب دموکرات کردستان به پاوه حمله کردند و این شهر را به محاصره در آوردند و با آتش خمپاره راههای منتهی به شهر را مسدود و حلقه محاصره را تنگ تر کردند. طی چند روز تمام شهر به جزء ساختمان ژاندارمری به اشغال نیروهای ضد انقلاب در آمد و آنان با اشغال شهر به تنها بیمارستان پاوه وارد شدند و مدافعان مجروحی که در آن بستری بودند را به فجیع ترین وضع به شهادت رساندند و بیمارستان را به آتش کشیدند.
با صدور فرمان تاریخی حضرت امام (ره) مبنی بر لزوم شکست حصر پاوه مقاومت نیروهای انقلابی مضاعف شد.[2] پس از این فرمان بود که سی، چهل نفر از شاهرود به طرف تهران حرکت کردیم تا به پاوه اعزام شویم. طبیعی بود که تعداد از اعضای گروه امام با ما باشند زیرا اعضای این گروه همیشه آمادۀ شرکت در مأموریت بودند. در رأس این گروه برادر محمدحسن محمدی نیز برای اعزام به پاوه ثبت نام کرده بود.
وقتی در تهران برای دریافت برگ مأموریت به پادگان امام علی(ع) رفتیم، به ما گفتند فعلاً نیروهای زیادی به پاوه اعزام شدهاند و بایست شما چند روز در آموزش شرکت کنید و آماده باشید تا در صورت لزوم سریعاً به منطقه اعزام شوید.
یک هفته از آموزش ما میگذشت و در طی این مدت مسئولین آموزش و اعزام دریافتند که گروه نیروهای شاهرودی از آمادگیهای لازم تاکتیکی و تکنیکی برخوردارند. این موضوع را چند بار به ما گفتند و بیان داشتند شما به عنوان نیروی ویژه باید عازم خلعسلاح نیروهای «سیاهجامگان»[3] در کرج شوید. با گفتن تکبیر اعلام آمادگی کردیم.
وقتی به کرج رسیدیم نسبت به موقعیت توجیه شده و پیشروی را شروع کردیم. گروه سیاهجامگان در یک ساختمان سنگر گرفته بودند و بالای پشتبام آنجا نگهبان گذاشته بودند ولی وقتی هیبت رزمی و نحوۀ پیشروی ما را دیدند، ترس در دلشان افتاد. برادر محمدحسن محمدی همراه یکی دو نفر دیگر خودش را به یک ساختمان مسلط به در ورودی ساختمان سیاهجامگان رسانید. این برادران ورود نیروهای کمکی به ساختمان را به برادر محمد یحیایی و دو نفر دیگر که در نزدیکی در ورودی سنگر گرفته بودند، اطلاع داده تا این برادران ان افراد را دستگیر و بازدید بدنی کنند.
افراد مستقر در ساختمان که با این وضعیت روبرو شدند، دست از لجاجت برداشته و تسلیم شدند. در نتیجه ما برای دو سه روز در ساختمانی که گروه منشعب از کمیتۀ اسلامی کرج که خودشان را سیاهجامگان مینامیدند مستقر شدیم تا کاملاً آبها از آسیاب افتاد و سپس به پادگان امام علی(ع) برگشتیم.
[1] - محمدرضا مستوفیان، فرزند محمدباقر، متولد 1335، دارای 63 ماه سابقۀ حضور در جبهه . شصت درصد جانبازی، دارای مدرک فوق لیسانس و بازنشستۀ سپاه
[2] - در تاریخ 24 شهر رمضان 99 / 27 مرداد 58 امام خمینی(ره) در بخشی از پیام خود فرمود: "...به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می کنم اگر با توپها ، تانکها، قوای مجهز تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود من همه را مسئول می دانم" https://www.jamaran.ir
[3] - در سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در مورد غائله 14 اسفند در سال آمده است: « بنیصدر از هوادارانش خواست که با به اصطلاح خرابکاران برخورد کنند. به موجب تحریک و تجویز بنیصدر، میلیشیا و مجاهدین و رنجبریها و سیاهجامگان و افرادی که در زمین چمن نشسته بودند از جا برخاستند و از این لحظه وظایف محموله به گارد و گروهکها آغاز شد.» با این بیان مشخص میشود این گروه طرفداران بنیصدر بودهاند. http://www.ir-psri.com/images
برچسب : نویسنده : sarv30 بازدید : 129