آقای عبدالله صدیقی[1] میگوید:
با فرمان امام خمینی(ره) ازسربازی فرار کردم و درجهدار فراری شدم. با پیروزی انقلاب اسلامی از سوی پادگان چهلدختر حکمی به من دادند تا برای ایجاد ارتش ملی در پایگاه مسجد قلعه به مردم و گروهها آموزش بدهم. وقتی هم که سپاه پاسداران در شاهرود تشکیل شد، مسئولیت انتظامات و عملیات در شورای سپاه به من واگذار شد. این مسئولیت سبب شد تا با آقای محمدحسن محمدی آشنا شوم. وی برای آموزش نیروهای گروه مقاومت امام پیوسته از من دعوت میکرد.
از آنجایی که تعداد اعضای گروه مقاومت امام زیاد بود، پس از چند ماه تعدادی از اعضای آن گروه المهدی را تشکیل دادند و مسئولیت گروه نیز به آقای فرهاد نظری سپرده شد. جالبست که این دو گروه تا مدتها تلاش میکردند در تشکیل کلاسهای آموزش و دریافت خدمات از سپاه از هم عقب نمانند و این موضوع سبب رشد کمی و کیفی هر دو گروه شده بود در حالی که اعضای دو گروه به شدت با هم رفیق بودند، رقابتی پنهان نیز بین آنها در جریان بود.
موضوع دیگری که سبب شده بود، ارتباط ما صمیمی و پیوسته باشد، مبارزه با منافقین بود. یکبار منافقین اعلامیهای را در تعداد قابل توجه در شاهرود بر ضد من منتشر کردند. در این اعلامیه ادعا شده بود، اعضای دستگیر شدۀ سازمان توسط مت به طرز وحشتناکی شکنجه و بازجویی میشوند و برخی ادعاهای دیگر که پس از سالها حتی از گفتنش شرم دارم.
وقتی آقای محمدی آن اعلامیه را که منافقین منتشر کرده بود، دید، نزد من آمد و گفت ممکن است تعدادی از جوانان یا افراد سادهلوح گول این حرفهای دروغ را بخورند و ما چارهای جز روشنگری نداریم. آماده باش تا فردا با شما مصاحبهای انجام بدهم و آن متن را ما هم در حد وسیع منتشر کنیم تا پاسخی به نسبتهای دروغ آنها باشد.
آقای محمدحسن محمدی پس از مصاحبه آن را تدوین کرد و در دو برگ در تیراژ قابل توجه آنها را تکثیر و توسط گروه مقاومت امام در سطح شهر توزیع کرد. (یک برگ از این مصاحبه به عنوان یادگاری در نزد من نگهداری میشود.)
[1] - عبدالله صدیقی، فرزند علی، متولد 1334 شاهرود، بازنشستۀ سپاه و دارای سابقۀ هفده ماه حضور در جبهه و جانباز 30%، فوق دیپلم معدن
برچسب : نویسنده : sarv30 بازدید : 127